سفرنامه قم
سفرنامه قم گلم اینبار می خوام از زبان خودم بنویسم از زبان یک نوه برای مادر بزرگ خاله جوون سهیلا پیشنهاد داد بریم قم و همه با جون و دل قبول کردیم انگار یکی ما رو به سمت قم می کشید همه چیز به سرعت مهیا شد و همه عازم قم شدیم آخرین باری که قم رفته بودیم به سالها قبل بر می گشت اول که وارد شدیم رفتیم دست بوس خانم معصومه ، حرم بزرگتر و با صفا تر شده بود هر چند نتونستم ضریحو ببوسیم اما از دور زیارت کردم شما هم که بغلم بودی می ترسیدم بهت فشار بیارن و اذیت بشی بعد حرم رفتیم غذ...