دونبال خونه
مامان و بابایی دارن دونبال خونه می گردن تا بابایی میره بنگاه مامانی مثل همیشه شروع میکنه از من عکس انداختن مامان میگه :النا جوون دعا کن یه خونه خوب گیرمون بیوفته تا بخریم و بریم توش و النا جوونم اونجا بزرگ بشه همه بگید انشا الله اینجا جلوی بنگاه عمو شکیباست که هر وقت منو می بینه به باباییم میگه : آقای محمدی بلاخره من یه روز واسه خواستگاری برای پسرم میام خونتون ...