بلاخره دخترم راه افتاد
روز عید داشتم با خودم فکر می کردم :پس دکتر انصاری چی شد گفتی
دخترت واسه عید راه می افته پس چرا راه نمی ره؟نکنه مشکلی داشته
باشه؟
ای بابا این مامانا موجودات عجیبی هستن که صبر و تحمل ندارن
حالا 1 فروردین نباشه بشه 3 فروردین مگه چه اتفاقی می افته
بله 3 فروردین ساعت 12:26 دقیقه ظهر من داشتم تلفنی با خاله
جوون لیلا حرف می زدم که یهو بابایی جیغ کشید و من متوجه راه
رفتن دخترم خونه آبا شدم اونقدر ذوق کرده بودم که هر جا می رفت
می رفتم و نگاه می کردم آخه خیلی با مزه راه می رفت
الهی مامان قربون راه رفتنت بره دختر نازم
خاله جوون پشت تلفن کلی ذوق کرد و قربون صدقش رفت
تا با خاله خداحافظی کردم به عمه مهتاب و خاله جوون سهیلا
اس ام اس زدم و این خبر مهمو بهشون دادم و اونا هم از
من بدتر هیجان زده شده بود و زود زنگ زدن و تبریک گفتن
اینم یه مرحله دیگه از زندگی دختر قشنگم