النا جوونالنا جوون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

النا عشق مامان و بابا

سفرنامه قم

1392/8/8 11:25
نویسنده : مامان اکی
406 بازدید
اشتراک گذاری

سفرنامه قم

 

گلم اینبار می خوام از زبان خودم بنویسم از زبان یک نوه برای مادر بزرگ

 

خاله جوون سهیلا پیشنهاد داد بریم قم و همه با جون و دل قبول کردیم  

 

انگار یکی ما رو به سمت قم می کشید همه چیز به سرعت مهیا شد

 

و همه عازم قم شدیم آخرین باری که قم رفته بودیم به سالها

 

قبل بر می گشت

 

اول که وارد شدیم رفتیم دست بوس خانم معصومه ، حرم بزرگتر

 

و با صفا تر شده بود هر چند نتونستم ضریحو ببوسیم اما از دور

 

زیارت کردم شما هم که بغلم بودی می ترسیدم بهت فشار

 

بیارن و اذیت بشی

 

 

بعد حرم رفتیم غذا خوردیم و بعدش آدرسو گرفتیم که بریم

 

 عرض ادبی هم به مادر بزرگمون بکنیم

 

میدان 72 تن،میدان ،وادی السلام

 

 

 

 

بگو مادر هنوزم یادی از ما میکنی یا نه؟؟


درون خاک تیره یادمان میکنی یا نه؟؟


به هر دردی که گشتم مبتلا.. کردی مداوایم


غم بی مادری را هم مداوا میکنی یا نه؟؟

 

 

 

دامن از دست من خسته نکش ،ای مادر

 

که پناه من و دل،گوشه ی دامان تو بود

 

با چه سر گرم کنیم دیده و دل را که مدام

 

دل تو را می طلبد،دیده تو را می جوید 

 

 

     

 

 

 

رهگذر آهسته بگذر این مزار مادر است

 



بر جمیع مادران روزگار او سرور است

 



پاره ی جان و تن است این خفته در خاک سیاه

 



تا ابد چشمان ما در انتظار مادر است

 

 

 

 

به یاد شمع رویت همچون پروانه میسوزم

 



تو رفتی و من به جایت اندر این کاشانه میسوزم

 



گهی آیم کنار قبر تو با دیده ای گریان



گهی از مهربانی های تو در خانه میسوزم

 

 

النا جوون !!!دلم داره آتش می گیره چون متاسفانه شاید

 

اگه سال بعد بیایم اینجا دیگه از این اتاقها و این سنگ

 

قبر خبری نباشه چون می خوان همه رو خراب کنن.

 

وقتی این خبر و شنیدیم دل همه مالامال از غم شد

 

ما بی محبتیم یا زندگی همینه چرا که بعد سالها اومدیم

 

اینجا و مدتی بعد دیگه اینو رو هم نمی تونیم ببینیم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان حسام كوچولو
6 آبان 92 0:26
سلام عزيزم به شهر ما خوش اومدين قدم رنجه كردين. خدا رحمت كنه مادر بزرگت رو


سلام مامان حسام مرسی که به ما سر می زنید
babaee
7 آبان 92 1:05
سلام
سفر خوبی بود . و امیدوارم که بازم به این شهر بریم .


امیدوارم اونجا رو خراب نکنن چون دفعه بعد اگه بریم و اونجا رو نبینیم حال مامانی بد جور گرفته میشه
مهسا
9 آبان 92 11:18
خدا رحمتش کنه منم از اینکه شنیدم بخوان اونجا رو خراب کنن ناراحت شدم
مامان آروین (مریم)
11 آبان 92 11:57
زیارت قبول عزیزم .
خداوند مادربزرگ شما رو رحمت کنه . 39 سال پیش ؟؟؟؟ واقعا چه کار خوبی کردی که سرقبرشون رفتی ....


مرسی عزیزم