النا جوونالنا جوون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

النا عشق مامان و بابا

بدون عنوان

1392/4/19 9:53
نویسنده : مامان اکی
168 بازدید
اشتراک گذاری

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را

 

میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست

 

 آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای

 

 منی

 

 




زیبای من

 

مرسی عمو علی جوون که عکسمو قشنگ تر کردی

 

 

دوستای عزیز اگه دوست دارین روی عکس نی نی هاتون کار بشه به این وبلاگ مراجعه کنی.

 

www.yagot1000.niniweblog.com

 

 گل نازم،فردا شما 4 ماهگیتو تموم کرده و وارد 5 ماهگی میشی،روزای اول که بدنیا اومده بودی با خودم می گفتم یعنی من می تونم ای نی نی کوچولو رو بزرگ کنم نکنه وقتی بغلش کردم بیوفته یا وقتی می خوام بشورمش از دستم لیز بخوره اما نفسم،با کمک آبا و بی بی شما 4 ماهو پشت سر گذاشتی و روز به روز بزرگتر بشاش تر و زیبا تر می شی.

وقتی سرتو روی دست مامانی می ذاری و خوابت می بره خدا رو شکر می کنم که وجودم می تونه بهت آرامش بده و می تونی روی دستام یه خواب راخت داشته باشی.

فردا نوبت واکسنته خیلی نگرانم چون واکسن 2 ماهگیت خیلی درد داشت امیدوارم اینبار درد نداشته باشه یا حداقل دردش کمتر باشه.امیدوارم

 

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

 

پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

 

تنهاییت برای من ...

 

غصه هایت برای من ...

 

همه بغضها و اشكهایت برای من ..

 

بخند برایم بخند

 

آنقدر بلند

 

تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...

 

صدای همیشه خوب بودنت را

 

در حال و هوای زندگی ام و در دنیایی که تو همه زندگی منی

 

 


و آخرین خط و هزاران نقطه چین برای رسیدن به آغازها

 

 


دوستت دارم ای عاشقانه ترین لحظه بی پایان زندگی ام

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

الهام
20 تیر 92 15:25
مرسی به این مامان که این وبلاکو واسه دخترش درست کرده کاش ما هم همچین مامانی داشتیم


سلام الهام جوون مرسی که به ما سر زدی البته یادت با شه اون زمان این چیزا نبود و مامانای ما خیلی بیشتر از مامانای الان زحمت کشیدن و یه زمانی هم میشه که النا میگه کاش مامانه منم فلان کارو واسم میکرد/امیدوارم بازم از وب ما دیدن کنی و نظرات قشنگ بدی
مامان حنانه زهرا
20 تیر 92 17:57
جیگر.خدا تورو واسه مامانی حفظش کنه.نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــازی


مرسی عزیزم همینطور خدا مخافظ دخمر ناز شما هم باشه راستی شما واکسن 4 ماهگیرو زدین؟
مامان حنانه زهرا
20 تیر 92 17:57
اپم


سلام عزیزم ببخشید النا واکسن زده بود تب کرده بود مشغول اون بودم
بابایی
20 تیر 92 22:01
به به چه وبلاگ قشنگی شده دست مامانی درد نکنه از اینهمه ذوق و خلاقیت . چه شعرهای خوبی هم برات نوشته من که بلد نیستم و فقط میتونم بگم که دوستون دارم و عاشقتونم


مرسی بابایی همین که به وبلاگمون سر می زنی و نظر میذاری خودش کلیه آخه کارت زیاده اومیدوارم همیشه موفق باشی ما هم عاشقانه دوست داریم بابایی ناز خودم
رضوان
21 تیر 92 1:38
سلام خوبی وبلاگ النا جون خیلی قشنگه دستت درد نکنه مامان خوش سلیقه دختر گلتو ببوس
الهام مامان رامیلا
21 تیر 92 18:13
سلام عزیزم خوبی ببخشید شرمنده یه بار که نظر گذاشته بودی اومدم دیدم ادرس نذاشتی الان از نی نی تلگرافم دیدم
دخملت خیلی نازه خدا نگهش داره


مرسی عزیزم که اومدین بازم به ما سر بزنید
مامی ارمیا
22 تیر 92 10:55
سلام مامان و بابای النای عزیز. ارمیای من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کرده .بهش رای میدین؟؟؟؟؟
لطفا کد 589 را به شماره 20008080200 پیامک کنید. ممنونم

دختر نازی داری خدا ببخشش عزیزم....


سلام عزیزم مرسی که به ما سر زدین چشم گلم حتما
مامان حنانه زهرا
22 تیر 92 13:40
سلام گلم تو 4ماهگی قد62 ووزنش6/700
این ماه کم وزن گرفته بود.خداروشکرما واکسن زدیم تب نکرد.2ساعت قبل واکسن استامینوفن بدی ازتبش جلوگیری میکنه.راستی الناجون چطور؟این ماه خوب وزن گرفته بود؟قدش چی؟


مرسی عزیزم که به من اطلاعات می دیدی اینجور از استرس منم کم میشه النا قدش 64 بود و وزنش 7 کیلو تمام اما کلی تب کرد 2 روز کامل خونه بودم